در طول سالهاي اخير كه توجه بيشتري به مديريت شهري و نوع اداره امور شهرها را شاهديم، شايد بهترين گزينهها براي اداره شهرهاي بزرگ به خصوص شهري چون تهران در اين دوره بر مسند امور قرار گرفتهاند، اين را كارشناسان امر ميگويند و براي اثبات ادعايشان به حضور فردي صاحب تجربه در مديريت شهري بر مسند رياستجمهوري كشور اشاره ميكنند و به دست گرفتن سكان اداره پايتخت توسط مردي كه تجربهاي مثالزدني در مديريت كلان دارد، يا حضور وزيري كه بيشترين سابقه خدمتش به مسكن و شهرسازي و مسائل مرتبط برميگردد، اشاره ميكنند و اگر فرض را بر اين بگذاريم كه اين نوع انتخاب در سلسله مراتب به تمام مديران سطوح پايينتر هم تسري مييابد و يافته، ميتوان اين اعتقاد كارشناسان را پذيرفت و اميدوار بود تا گذشت زمان همه اين ادعاها را ثابت كند.
قطعا نيازي هم نيست دوره رياستجمهوري دكتر احمدينژاد به پايان برسد يا شوراي شهر، شهردار ديگري را انتخاب كند، مدتي كوتاه شايد به اندازه تمام شدن يك فصل كافي باشد تا نتيجهاي چنين قابل توجه مديران و مسوولان در سمتهاي مرتبط را شاهد باشيم.
اين ماجراي هميشگي خيلي از برنامهها و طرحها و پروژهها است كه تا سالها سرگردان بين سازمانها، نهادها و ادارات مختلف در نوسان ميمانند تا بالاخره يا گرد فراموشي بر آنها بنشيند يا كاراييشان را به خاطر تاخير از دست بدهند و يا فينفسه ارزشهاي ماهوي آنها زير سوال برود. در اكثر موارد هم اين سرگردانيها ناشي از تصميمات بدون هماهنگي يك نهاد مسوول است يا عدم آشنايي مديران هر نهاد يا ارگاني با حوزه وظايف نهادها و ارگانهاي ديگر و در بسياري موارد تداخل وظايف نهادها و سازمانهايي كه حوزه عملكردشان يكي است يا به هم نزديك است، اما جنبش فعلي مديران و وزيران مرتبط با امور شهري به خصوص مساله مسكن اين اميد را ايجاد ميكند كه همه تصميمگيريها در تعامل بين همه اين مديران و وزرا اتخاذ شوند و طرحها و برنامههاي مصوب شده نيز با همكاري متقابل همه دستاندركاران امور به اجرا درآيند. تضادها و تناقضها، به همكاري و منافع مشترك تبديل شوند و شعارهاي دولت جديد كه برگرفته از اهداف نظام جمهوري اسلامي است به ثمره برسد.
اين امر محقق ميشود زماني كه اين مديران و وزرا و دستاندركاران به اين مساله واقف باشند كه همهچيز در گرو تعامل بين آنها و حركت در راستاي رسيدن به خواستههاي مردم است.
خوشبختانه امروز مردم كشور ما نيز به نسبت به حقوق خود و نحوه درخواست آن آگاه شدهاند و حركتهاي مردمي نيز در جهت خدمتطلبي است هرچند نهچندان كامل و آگاهانه اما مساله مهم اينجاست كه از حالت انفعال خارج شدهايم و اين نكته براي مسوولين نيز كاملا محسوس شده است.
اين همه را كه كنار هم بگذاريم و تحليلي البته توام با مثبتانديشي از شرايط فعلي داشته باشيم، ميتوانيم نه به آيندهاي دور بلكه به همين روزهاي آتي چشم بدوزيم و به جوجههايي فكر كنيم كه آخر پاييز بايد شمردشان. حتما مسوولين هم از خاطر نبردهاند كه آخر پاييز نزديك است.